(متاسفانه چون این مقاله در روزنامه چاپ شده، مجبورم با این همه اشتباه نگارشی، عین به عین فقط کپی، پیست کنم)
نوشتهی ذیل حرفهای هر چند کوتاه یاشار مشیرفر، طراح و گرافیست تبریزیسیت که به بهانهی درج مصاحبهی طراح پوستر فیلم ائو در فضاهای مجازی و خبرگزاریها به تحریر در آمده است. شایان ذکر هست فیلم «ائو» ساختهی اصغر یوسفینژاد اخیراً در جشنواره فجر به نمایندگی از سینمای آذربایجان حضور داشت.
یاشار مشیرفر متولد۱۳۶۳ هست و دارای کارشناسی ارشد گرافیک. وی از جشنوارههای متعددی برای آثار خویش توانسته است نظر داوران را جلب نموده و به عنوان برگزیدهی آن جشنوارهها شناخته شود. آز آن جمله: جشنوارههای پوستر زیلینیای اسلواکی 2007، حقوق زن آلمان 2016، مهاجرت اسپانیا 2016، بدون محدودیت اسپانیا 2016، تفاوتها را در آغوش بگیر آلمان 2016.مبارزه با دخانیات تهران سال ۱۳۹۵ وی مدرس رشته گرافیک نیز می باشد و علاوه بر گرافیک در کارگردانی انیمیشن، طراحی پرتره رشتهی گریم، گروه چاپ و… فعالیت دارد.)در دانشگاههای علمی کاربردی تبریز و شیرین عسل تبریز. یاشار مشیرفر در طول عمر هنری خویش موفق ارائه نمایشگاههای گرافیک در زمینهی تایپو و دیجیتال آرت و تصویرسازی از سال 1380 تا کنون به تعداد تقریبی 20 نمایشگاه گروهی و انفرادی شده است. راه اندازی جشنواره گرافیک با حضور مرد اول گرافیک جهان (پروفسور آلن لیکورنک از فرانسه) در سال 1395 جزو افتخاراتی بود که به نام تبریز و با تلاشهای ایشان اتفاق افتاد.
حدود یکماه پیش، در دفتر فیلمسازی یکی از دوستان بودم، قرار بود فیلم ائو ساختهی هنرمند عزیز اصغر یوسفینژاد در سینما ناجی اکران شود. تقریبا ساعت 12 ظهر، یکی از دوستان تصویربردار به آن دفتر آمد و با ذوق و شوق، همه را به تماشای گروهی این کار تحریک کرد.
با توجه به آشنایی قبلی که به کار داشتیم همه علاقه نشان داده و سه ساعت قبل از اکران در محل حضور یافتیم.
با وجود تاخیرها و ناهماهنگیهای همیشگی که عادت داریم، هنگام پخش، ششدانگ حواسمان به فیلم بود و بعد از پایان پخش فیلم، در محل سالن، همه درمورد آن صحبت میکردیم. دروغ نگویم خارج از مباحث فنی که سوادم قد نمیدهد، به صورت عجیبی محو در بازیها شده بودم و اصلاً انتظار کاری به این قدرت از شهرمان را نداشتم. آنقدر ذوق کرده بودم که تا به خانه رسیدم با شوق تمام، چه تلفنی و چه روی صفحات مجازی، دوستان فیلمسازم در تهران و شهرستانهای دیگر را به تماشای فیلم ائو دعوت میکردم و با افتخار و صدای دورگه و حق بهجانب در طول مکالمات به هویت و قومیّت ترک به واسطهی زبان گفتاری آن و عوامل و … کار تاکید میکردم.
نکته جالب قضیه اینجا بود که به هر دوستی اعلام میکردم پاسخ عجیبی میشنیدم: بله از پوسترش معلومه!!!!
البته برای من که ادعای گرافیک و تحصیلات و تدریس دانشگاهی و عناوین و …. در رشتهی پوستر و گرافیک داشتم بسیار سنگین بود به گوش گرفتن چنین سخنانی، در ضمن حرف حق جواب نداشت!
به زور مغلطه و خزعبلات از زیر این حرف خودم را بیرون کشیدم؛ ولی کلمهی (فیلم شهرستانی) همچنان آزارم میداد. چون میدیدم که این کار خداوکیلی شهرستانی نبود و حرفهای زیادی برای گفتن داشت.
با بیخیالی روزها را طی کردم تا اینکه مصاحبهای در رسانهها از طراحی پوستر فیلم ائو خواندم.
دیگر طاقتم طاق شد و نتوانستم این همه توهین به سرزمینم و هنرش را تحمل کنم و مجبور به عکس العمل شدم. با دیگر دوستانم که فعالیتهای حرفهای در زمینهی پوستر دارند و از پوسترسازان و داوران بینالمللی تبریز در عرصهی گرافیک هستند مشورت کردم و نتیجه بر آن شد که اگر جلوی این حرکات گرفته نشود ضربات سنگینی به هنر تبریز و آذربایجان وارد می شود و آبروی مکتب تبریز در خطر خواهد بود.
قلم برداشتم و نوشتم:
در ابتدا عرض کنم، گرافیک هنری تجاریست و برای عموم عرضه شده است و سینما و گرافیک قابل تفکیک نیستند و هرکس این نظر را دارد در گمراهی و جهالت به سر میبرد.
نکتههای بعدی با توجه به متن مصاحبه به شرح زیر توضیح میدهم:
بسیار جالب است که کلمهی طراح برچسبی شده که با ورود نرم افزار به ایران این برچسب به همه زده میشود و ارزش آن در حال نزول است. یعنی طراح مساوی با فتوشاپ کار شده است که بیشتر دوستان طراحنما نیز به آن با صراحت اشاره میکنند، دقیقاً مانند مصاحبهی منتشر شده که، اشاره شد.
کلمات و الفاظ ساختگی مانند گرافیک تک فریم هنوز هم برایم قابل هضم نیستند. چون در هیچ نوشتهی معتبری معنی آن را نیافتم.
در تاریخ گرافیک ایران حتی پرچمداران بزرگی مثل استاد «رضا عابدینی» یا مرحوم «مرتضی ممیز» نیز به صورت واحد و مشخص در مورد طراحی یک اثر خاص یا پوستر مصاحبهای نداشتهاند و جالب که این بدعت در تبریز در حال ظهور است.
هیچ طراحی خود را همه وجهی یا چندوجهی نمیداند و با افتخار اعلام نمیکند که هم طراح پوستر است هم تایپوگرافیست. (بماند که حتی لفظ آن را هم نداند و کلمهی لوگو را استفاده نماید.) آن هم در شرایطی که با تغییر دادن مثلاَ جای نقطه در فونت شناخته شدهای مانند فونت «انتظار ظهور»، به طرح و دیزاین رسیده باشد!
مسئلهی بسیار جذاب دیگر این بود که کار مورد پسند کارگردان قرار گرفته باشد و بعید میدانم کارگردانی در این سطح این نوع رفتار را بروز دهد. انگار بگوییم نیاز به عمل قلب داریم ولی چون من نمیپسندم و حس میکنم فکر جامعه چیز دیگریست، پس لطفاً کلیهام را عمل کنید و گرنه سراغ دکتر دیگری میروم!
دنیای امروز، دنیای تخصص است! همانگونه که یک مهندس شهرسازی یا جراح، فیلم نمیسازد؛ ذاتاً یک فیلمساز هم طراحی نمیکند، چون به صورت واضح سواد و تخصص کافی را ندارد. البته نه در فیلمسازی، بلکه در شهرسازی یا مکانیک یا طراحی.
لفظ دیگری که طراح نماها رواج می دهند تا از زیر یوغ زحمت ایدهپردازی و پاسخگو بودن درآیند اینست که گرافیک صرفاً هنری نیست بلکه معرف کار است.
سوالم اینست که دوست عزیز اولاً با نادیده گرفتن این توهین به هنر و مردم عام جامعه، آیا میتوان در این جمله به جای گرافیک، کلمه فیلمسازی را جایگزین کرد؟ اگر میشود پس با دید و تعریف جدید، نظرتان در مورد مرحوم کیارستمی یا آقای مجید مجیدی یا امثالهم و ساختههایشان چیست؟
البته بماند که طرحهایی بسیار شاهکاری برای تئاتر و سینمای تبریز توسط گرافیستهای بزرگ شهر و استانمان اجرا شده و به بزرگترین رویدادهای گرافیک جهان راه یافته، ولی بدون توجه به آنها کارگردانان طرحهای ساختهی ذهن خود را ارائه میدهند و با آبروی گرافیک سینمایی شهر بازی میکنند.
هنر آذربایجان یک وجهی نیست و لطفاً برای بالابردن پرچم یک بخش، پرچمی را پایین نکشیم.
به عنوان فیلمساز یاد بگیریم که راه تعامل با طراح یا تدوینگر یا هر عاملی غیر از فیلمساز چگونه است و این هدف جز با تعامل و مطالعه به دست نمیآید.
ما دوست داشتیم پوستر این فیلم هم کاندیدای جایزه باشد و افتخارات تکمیل شود، ولی در صحبتهای جدید بین دوستان طراح برنامه برآن شد که: همان بهتر ما برای پایتخت کار کنیم و از دور اسمهایمان برای دوستان دست نیافتنی باشد تا اینکه برای هنر استان تلاش کنیم. دوستان هم با ایده و طرحهای جذاب و مصاحبات و شلوغکاری و نشر خزعبلات با نام آزادی بیان برای هنر این خطه افتخارآفرینی کنند.