من همیشه خدا با گل و گلدون مشکل دارم. یعنی میشه گفت، موجودی که نتونم بغلش کنم و بچلونم، دوزار برام ارزش نداره. قبلا هم با قلم فلزی کار کرده بودم ولی نمیدونم چی شد، فکر کردم میشه با هنر و خلاقیت چیزی رو تغییر داد. مخصوصا مبحث درگیریش با روانپزشکی و علوم پزشکی. اومدم بین خودم و گلدون یه آشتی ترتیب بدم که این طرح رو درآوردم و صدالبته که موفق نشدم !:))))
امسال عید، یعنی عید سال 1402 مینا علیخانی یه استوری گذاشته بود که ازم بپرسین عیدی چی میخوای؟
منم پرسیدم. اول کلی خجالت و شرمنده و این صوبتا، بعدش یه ویش لیست داد که منم هیچکدوم رو نگرفتم براش:)))
قلم فلزی گرفتم و تو یه مشما مشکی کادو کردم و براش فرستادم و داستان ورودم به خلاقیت رو با قلم فلزی براش نوشتم.
اصرار کرد که داستان چیه و کدوم کار؟ منم کلی گشتم و طرح رو پیدا کردم. کلی تایم گذاشتم تا طرح رو پیدا کنم.